وقتی که تلف کردم
امروز که گذشت هفتمین روز تعطیلات عید بود. همه این هفت روز را در خانه بوده ام به خیال خام خواندن و نوشتن. با زحمت خودم را از وسوسه سفر رهاندم که مگر چند کتابی بخوانم و نوشته های معوق را بنویسم. اما دریغ. به یک دلیل غیر منتظره همه هفت روز از دست رفت. ماجرا این است که ابلهانه گرفتار شدم در انبوهی از ویژه نامه های نوروزی روزنامه ها و مجلات. دقیقا ده ویژه نامه. هر کدام به طور متوسط ۱۵۰ صفحه مطلب در قطع آ۴. اما دریغ، واقعا دریغ از ۴ صفحه مطلب دندانگیر. فقط یک مشت نشخوار تکراری و دائمی جماعت روزنامه نگار بی حوصله شتابزده بی هدف. نمیخواهم از این تندتر بگویم چون در سه تا از این ویژه نامه ها خودم هم مطالب کوتاهی داشته ام. خزعبل تر از مطالب دیگران. شاید این من هستم که از فضای روزنامه نگاری ایران سرخورده شده ام، شاید بی خود دارم اوقات تلخی می کنم و آش آنقدرها هم بی مزه نیست که من میگویم، شاید هم . . . واقعا همه در خلئی به سر میبریم که مقدمه یک تندباد حرف است. اما به هر دلیل، ۱۵۰۰ صفحه مطلب ویژه نامه های نوروزی باعث شدند این هفت روز را از دست بدهم. ای کاش دو سه تایی کتاب خوانده بودم یا لااقل به یک سفر می رفتم. عجیب است من که اصلا عادت به خواندن هیچ روزنامه یی ندارم چرا افتادم در دام این ویژه نامه های آبکی و سطحی و عمدتا مزخرف. از فردا که تعطیلات تمام میشود یک دنیا کار میریزد روی سرم و آن وقت بیشتر افسوس این هفت روز عزیز از دست رفته را خواهم خورد.
+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم فروردین ۱۳۸۷ ساعت 1:9 توسط ناصر کرمی
|