ابتدا: خدا بیامرزد مرحوم دکتر جعفر پور استاد اقلیم شناسی دانشگاه تهران را. از آن استادها بود که علم در وجودش به خرد تبدیل شده بود و نه فقط دانش بلکه دانستگی را هم می آموزاند. شخصیت جذاب و در عین حال عجیبی داشت. برای مثال در عین آنکه برای آموزندان بسیار فروتن و سختکوش بود، در معرفی خود ضرورتی برای فروتنی نمی دید و همیشه تاکید می کرد بعد از کوپن( واضع طبقه بندی مشهور اقلیمی ) بزرگترین اقلیم شناس جهان است. نیز اینکه دانش روز را نه فقط از زاویه محاسبات دستگاه های دیجیتال بلکه غالباً از ساز و کارهای طبیعت و مولفه های آن باز می جست. براي مثال این جالب بود که همیشه تاکید می کرد برای پیش بینی هوا و اقلیم مطالعه رفتار جانوران گاه از موثرترین ابزارها است.مثلاً اگر در ابتدای شب می بینید که حیواناتی که به طور معمول توی حیاط ولو هستند، پناه برده اند به سایه سارها، حتی اگر آسمان کاملاً صاف باشد، شک نکنید که باران درراه است و در طول شب فرا خواهد رسید. حتی برای پیش بینی اقلیم هم نظراتی اینگونه داشت. مثلاً می گفت که از جمله روش های پیش بینی میزان بارش در سال آینده ، شمردن تعداد تخم هایی است که جغد می گذارد. دیدن دو یا سه تخم در لانه جغد، یعنی خشکسالی در پیش است، سه یا چهار تخم یعنی بارندگي احتمالا در خد نرمال خواهد بود و پنج تخم يعني اینکه بارندگی یا نرمال است، یا آنقدر که بشود به آن ترسالی گفت.آنچه را که جعفرپور گفته بود بعداً در یک مقاله انگلیسی هم (که اکنون متاسفانه منبع آن را فراموش کرده ام ) دیدم. نکته ای که هنوز یکی از شگفت زدگی ها و می شود گفت گره خوردگی های ذهن من است. اینکه جغد چطور میزان بارش سال آینده را پیش بینی می کند به جای خود، چطور می تواند تنظیم کند که دقیقاً چه تعداد تخم بگذارد؟سالهاست که می خواهم هر وقت دکتر کهرم را دیدم این سوال را از او بپرسم اما معمولاً بخش عمده ملاقات های ما دو نفر به ذکر شیرین کاری های خاص محمد علی اینانلو می گذاردو پرسیدن سوال خود را فراموش می کنم .
بعد: زادآوری زیستی سرزمین ما بنا به دلایل مختلف به شدت کاهش یافته، صنایع با چهل درصد ظرفیت خود مشغول کار هستند، دست کم چهار میلیون جوان جویای کار در ایران سرگردان و تقریباً نا امید هستند، قدرت خریدی که به واسطه فروش نفت داریم روز به روز در حال کاهش است، این قدرت خرید تا چهار پنج سال دیگر در پی اجرای طرح دولت اوباما برای جایگزینی سوخت های پاک و به حداقل رساندن مصرف سوخت های فسیلی ، به مرز مایه کاری خواهد رسید. در این شرایط مقام اجرایی اول کشور می گوید کنترل جمعیت یک طرح استعماری است. شاید کل موضوع قابل تعبیر به یک اشتباه لپی باشد که از آن تقدیر از استعمارگران به ذهن مستفاد می شود.
سرانجام: یکی از مجله ها پنجشنبه گذشته گزارشي چاپ كرده است درباره یکی از مراکز اهدای خون درتهران. جانمایه گزارش این است که فروش خون به آخرین چاره برای تامین معیشت شماری از شهروندان تبدیل شده است و از جمله ماجرای زنی بی سرپرست روایت شده که در همین چند ماه اخیر برای سیر کردن شکم فرزندان خود 76 بار، بله 76 بار خون داده است. او می گوید بچه ها می دانند من چطور دارم شکم آنها را سیر می کنم و وقتی برای اهدای خون از خانه بیرون می روم با التماس سفارش اسباب بازی می دهند.
بحث از کجا شروع شد؟از اینجا که یادی کردم از شادروان دکتر جعفر پوز و آموزه های او. خدایش بیامرزد که تلاش کرد شعور ما را دست کم به اندازه یک جغد افرایش دهد. خدا بکشد ما را که ظاهراً زحمات او و همه هم نسلان او را به هدر داده ایم.