سرانجام قطعي شد. شوراي عالي محيط‌زيست منحل مي‌شود. خلقي از طرفداران محيط‌زيست ماتم گرفته‌اند به همين خاطر. اشتباه مي‌كنند. ماتم آن هنگام معنا پيدا مي‌كند كه وجودي عدم شده باشد. ناموجود عدم ندارد، پس ماتم هم ندارد.

اين شورا نهادي بود براي مشروعيت‌بخشي به بي‌توجهي عالي‌ترين سطوح مديريت اجرايي كشور به موضوع محيط‌زيست و اكنون عدم آن بهانه را مي‌ستاند و آشفتگي، سردرگمي و نبود اراده جدي براي حفظ محيط‌زيست را باز مي‌نمايد. و اين، اتفاقاً حادثه‌اي مبارك است. خير انحلال آن شورا البته منحصر به همين يك مورد نيست و مي‌توان در اين باره دلخوشي‌هاي  ديگري را هم بازيافت. اكنون با نبود اين شورا مدعيانه‌تر مي‌توان اين پرسش‌ها را با همگان وانهاد كه: اساساً موضوع حفاظت محيط زيست در راهبردهاي كلان كشور چه جايگاهي دارد؟ برنامه توسعه در كشور چقدر با هنجارها و اصول توسعه پايدار انطباق دارد؟(كلاً چند مدير در كشور مي‌دانند توسعه پايدار انگاره‌اي متفاوت با توسعه خيلي زياد است و از اين نظر مفهومي كاملاً جداگانه دارد؟) الگوي رفاه در ايران تا چه حد منطبق با ظرفيت و قابليت واقعي منابع طبيعي كشور است؟ چشم‌اندار دوردست كشوري كه در فرسايش خاك دومين، در جنگل‌زدايي ششمين، در بيابان‌زايي سومين و در تخريب تنوع زيستی چهارمين كشور جهان است، چيست؟ سازمان محيط زيست چرا تأسيس شده و تا چه حد توان برآوردن اهداف مؤسسان خود را دارد؟

اصل پنجاهم قانون اساسي چرا معطل‌ترين قانون كشور است؟... چه خواهد بود سرنوشت نسلي بي‌آب، بي‌خاك، بي‌جنگل... و شايد بي‌گاز و بي نفت؟

مي‌گويد گاه با درافكندن خويش به دره شايد به شناسايي خود توفيق يابيم... نترسيم از انحلال شوراي عالي محيط زيست. شايد اين فرصتي باشد براي دريافتن پاسخ پرسش‌هاي پيش‌گفته.