ابتدا: کافی شاپ و قهوه خانه به مفهوم امروزی آن اساسا پدیده ای بوده که در اواخر قرن نوزدهم در بریتانیا به عنوان محملی برای مقابله با میخوارگی رواج پیدا کرد. ماجرا این است که الکلیسم مردان انگلیس را از پا درآورده بود و زعمای امور به این نتیجه رسیده بودند که مردم برای جمع شدن دور هم جایی جز میخانه ها ندارند و  اینطور می شود که نوشخواران نوشخوارتر می شوند و نانوشیدگان نیز کم کم به جمع آنها می پیوندند. در لندن شهرداری خود دست به کار احداث قهوه خانه هایی مجللتر و پرشمارتر از میخانه ها شد و به این ترتیب نوشگاهها روز به روز خلوتتر شدند و بحران الکلیسم تا حد زیادی تحت کنترل قرار گرفت.

بعد: از میان فضاهای عمومی فقط کافی شاپها نیستند که در ایران چندان مورد علاقه نهادهای رسمی حافظ " امنیت اخلاقی" قرار ندارند. البته پدیده کافی شاپ از آنجا که اساسا برتابنده یک نوع دگرزیستی فرهنگی است با بغض ویژه این نهادها از دیرباز روبرو بوده است. مداقه ای مختصر نشان می دهد مشکل این نهادها در وهله اول هر آن فضایی است که کارکردی مشابه یک پاتوق عمومی پیدا کند، ولو قهوه خانه باشد یا کتابفروشی یا حتی سالن تئاتر و محوطه بادبادک بازی و امثالهم. ظاهرا تصور این است که در چنین مکانهایی آن وجه نه چندان منطبق با فرهنگ رسمی کشور نمود و مجال خودنمایی پیدا می کند و بهتر است همگان به خلوت بروند و آن کار دیگر بکنند تا اینکه در ملاء عام نشانگر خیل از دست رفتگان نظام پرتکاپوی یکسان سازی عمومی  باشند. جالب است که فقط در پایتخت آلودگی هوا ناشی از اجبار مردم به استفاده از خودروهای غیراستاندارد عامل مرگ به طور متوسط سالانه هشت هزار نفر است (آمار مستند ارائه شده از سوی شهرداری تهران)، و از سوی دیگر به خاطر همین اجبار شمار مرگ و میر در جاده های ایران ده برابر متوسط جهانی است، اما به جای کاهش مرگ و میر ملموس و مشخص و پرشمار این حوزه، که راه حل سریع و بی هزینه هم دارد (لغو انحصار عرضه خودرو در ایران)،  تمام نهادهای مرتبط با یهداشت و آموزش و فراغت و امور انتظامی وغیره دست به دست یکدیگرداده اند تا جوانان کشور را از احتمال ابتلای به سرطان حنجره ناشی از مصرف قلیان نجات دهند. آماری هم در باره میزان واقعی ابتلا به این بیماری و ربط آن به قلیان کشی در قهوه خانه های عمومی ندارند. کسی هم به این کاری ندارد که آیا تعداد مبتلایان به چنین بلیه یی فی المثل می تواند از شمار کشتگان ناشی از برخورد لگد قاطر به وسط پیشانی بیشتر باشد یا نه؟ اگر آمارش را ندارند چرا آنهمه تکاپو برای جمع آوری قلیانها و اگر آمارش موجود است آیا در تادیب قاطرهای خاطی هم همانقدر استوار و ثابت قدم هستند؟

سرانجام: می گوید وقتی که تنها ابزاری که در اختیار دارید فقط یک چکش است، همه چیز را به صورت میخ می بینید. در حوزه فراغت فعلا نه تنها خبر از هیچ فضا یا طرح یا ذهنیت یا الگوی کارآمد خاصی برای یکی از پر جوان ترین کشورهای دنیا نیست، بلکه چکش در دست قصد مهار هر آنچه را دارند که به صورت طبیعی دامن گسترانده است. پیشتر گفته شد، برای بقای جلوه گریهای این سو، فعلا مصلحت این است که همگان فراغت را در خلوت بجویند و نه در هیچ مکان عمومی.