در کشف شباهت مابین گاندیها و فمینیستهای وطنی
چرا فمینیسم در ایران هرگز نتوانسته به یک جنبش اصیل و موثر (حتی در دسترسترین حوزه های معمول فعالیت فمینیستها مثل محیط زیست) تبدیل شود؟ و چرا پز و افاده گاندی های نویافته وطنی اینقدر مصنوعی و حقارتبار می نماید؟ من اینگونه گمان برده ام که بن این دو شباهت ظریفی هست: فمینیستهای ایرانی غالبا (تاکید می شود غالبا، یعنی نه لزوما تک تک آنها) از نوع زنهای سرخورده هستند. یعنی همان دسته زنانی که به قول دان هرالد از آن جهت مخالف سقط جنین هستند که خود به ندرت ممکن است توسط مردی به صرف شام دعوت شوند! نقطه عزیمت گاندی های وطنی هم نوعی استیصال است. غالبا نه از بابت ترس از خشونت، بلکه از بابت اینکه روش ماهرانه تری برای اجرای ماموریتی که به عهده گرفته اند پیدا نمی کنند! باور کنید از این واضحتر مثالی برای شرح گمان خود پیدا نکردم. فاعتبروا یا اولوالابصار . .
+ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۹۰ ساعت 0:27 توسط ناصر کرمی
|