آنارشیسم آبی 19 – دموکراسی برای گیاهان و جانوران
گفتیم که بنیاد فلسفه محیط زیستگرایی (environmentalism ) بر فروتنی انسان در مقابل طبیعت است. یعنی انسان انگاره صاحب مخلوقات بودن را کنار گذاشته و می پذیرد او نیز در این َچرخه زیستی جا و نقشی دارد مثل هر زیستمند دیگر اعم از هر گیاع و هر جانوری. نتیجه طبیعی این انگاره گردن نهادن به نگره منتج از آن یعنی سهیم ساختن همه زیستمندان در دموکراسی است. البته آنها زبان سخن گفتن یا قدرت رای دادن ندارند اما به راحتی میتوان دانست فلامینگوهای کوچنده ای که به دریاچه ارومیه می آیند فی المثل چه رای و نظری در باره احداث میانگذر این دریاچه و هر کدام از سدهای پیرامون آن دارند. دیرزمانی حکومتها اریستوکراتیک بودند. یعنی فقط اشراف و یک قشر خاص حق مشارکت در حکومت را داشتند. بعد دایره این مشارکت به تدریج قشرهای بیشتری را در بر گرفت. بعدتر شامل همه مردان شد. سپس زنان هم حق رای یافتند. کم کم گستره دموکراسی حتی به نوجوانان پانزده ساله هم رسید و همه انسانها این فرصت را یافتند از بدو بلوغ امکان مشارکت در قدرت سیاسی را داشته باشند. مرحله بعد در فرآیند تطور جوامع بشری قطعا قائل شدن حق رای برای گیاهان و جانوران است. یک حرف آنارشیسم آبی اتفاقا این است که گوش دادن به حرف گیاهان و جانوران و رعایت حقوق آنها برای خود انسانها هم بهتر است. از میان همه موجودات زمین فقط انسان است که کار مهمل میکند. یعنی دستی دستی سرنوشت خود را به تباهی می کشاند. هیچ گیاه یا جانور دیگری این کار را نمی کند. سهیم کردن حیوانات در دموکراسی حتی شاید راه گریز و نجات جوامع انسانی از این همه مصیبت فراگیر و لاینحل باشد.