خبر به خلیفه رسید. گفت: "فتنه خواهد خواست. او را بکشید یا با چوب بزنید تا از این سخن برگردد. " سیصد چوب بزدند. به هر چوبی که می زدند آوازی فصیح می آمد که " لاتخف یا ابن منصور!"شیخ عبدالجلیل صفار می گوید که: " اعتقاد من در آن چوب زننده بیش از اعتقاد در حق حسین منصور بود، از آنکه تا آن مرد چه قوت داشته است در شریعت که چنان آواز صریح می شنید و دست او نمی لرزید . . . و همچنان میزد "

  تذکره الاولیاء- ذکر منصور حلاج

ابتدا: مکاتبات دو مدیر سابق و کنونی محیط طبیعی سازمان محیط زیست به ویژه نامه اخیر دلاور نجفی درپاسخ به دکتر صدوق را(اینجا) اسنادی تکان دهنده می دانم، که می تواند به کرات در تذکره ها و تحقیقات مرتبط با محیط زیست ایران مورد اشاره قرار گیرد. از آن جهت که این مکاتبات بخش های قابل توجهی از پشت صحنه مدیریت محیط زیست و منابع طبیعی ایران را باز می نمایاند. از جمله اینکه هر دو مدیر آنچه را که پیش از این مدعای طرفداران و روزنامه نگاران محیط زیست بوده، مبنی بر آنکه عمده پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده تحت تاخت و تاز وزارتخانه های اقتصادی قرار دارند و بی خود نیست که در کمتر از سه دهه پیش از نود درصد حیات وحش ایران از دست رفته، مستند و دقیق تایید می کنند: "جناب دکتر صدوق ، چرا استقرار وزارت نفت در منطقه را به دوره اینجانب نسبت می دهید؟ وزارت نفت سال های سال است که وجب به وجب آنجا را شخم زده است " ...بله، آنجا که وجب به وجبش در این سالها شخم زده شده، بله، شخم زده شده، اسمش پارک ملی است!

بعد: در این نوشتار البته قصد جانبداری از هچ کدام از دو طرف این مجادله را ندارم.در عین حال گمان می کنم دست کم به خاطر این مکاتبات جای آن دارد که به احترام هر دوی آنها از جای برخیزیم و تمام قد تعظیم کنیم. نمی دانید برای من روزنامه نگار کشف گوهر صداقت در فردی که عنوان "مدیر" را یدک می کشد، چقدر تجربه غافلگیر کننده و دلچسبی است!

سرانجام: داشته اند میراث طبیعی ایران را شخم می زده اند.دارند همچنان پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده ایران را شخم می زنند. می زده اند و می زنند و خواهند زد. خوب حرفی گفته بود شیخ عبدالجلیل صفار. شگفت است این استواری و ابرام در ویرانگری ، بی هیچ پروا و بی هیچ ابایی. بی آنکه حتی اندکی دست و دلشان بلرزد.