يك چاله آب از درياي سابق
بعد: نزديك به 25 درصد كشتهشدگان سوانح هوايي جهان در 8 سال اخير، ايراني بودهاند. طي اين مدت در همه جهان كمتر از 4 هزار نفر قرباني سوانح هوايي شدهاند كه نزديك به هزار نفر آنها همميهن ما بودهاند. قابل ذكر است كه در اين مدت كشور امارات، احتمالا با ترافيك هوايي افزون بر دهبرابر ايران، حتي يك مورد سانحه هوايي نداشته است. آيا مشكل همچنانكه ديروز در جرايد گفته شد، ارزاني بليت هواپيما در ايران و فرسودگي توپولفها است؟ عامل انساني (از خلبان گرفته تا مديريت شبكه حملونقل كشور) و ناوبري زميني در اين ميان چقدر نقش دارد؟ انگشت نهادن بر موضوع قيمت بليت هواپيما در وانفساي سوانح هوايي مكرر روزهاي اخير ميتواند يك فرصتطلبي غيراخلاقي محسوب شود، عمدتا به اين خاطر كه متوسط هزينه سفر با هواپيما در ايران اگر از متوسط اغلب نقاط جهان (حتي اروپا) بيشتر نباشد، كمتر هم نيست. درباره دلايل ديگر هم ذكر يك آموزه ژورناليستي خالي از لطف نيست: خبرنگاران پرسابقه و كهنهكار ميگويند در ايران اگر حين سانحه هوايي خلبان نيز درگذشته باشد بهاحتمال 90درصد اشتباه عامل انساني بهعنوان دليل حادثه اعلام خواهد شد، اما بالعكس اگر خلبان زنده مانده باشد، صفحات روزنامهها پر خواهد شد از عكس كاپيتان چيرهدست و شجاعي كه توانسته بهشكلي محيرالعقول هواپيما را نجات دهد! نه تا حالا خلبان مردهاي تبرئه شده و نه خلبان زندهاي متهم به اشتباه و ناتواني شده است.
سرانجام: ميگويد هرگز بر سفره كسي منشين كه گمان دارد فلفل ارزان از شكر گران نوشينتر است. اين است همه ماجراي ما و مديريت حملونقل كشور و هواپيماهاي كشور دوست و برادر همسايه. اگرچه ترديدي نيست كه همه حوادث را منتسب كردن به توپولفها و ايلوشنها و... چندان درست نيست. در اين سالها آسمان ايران كم شاهد سقوط ياك و فوكر و سي130 و بوئينگهاي فرسوده و مستعمل نبوده است. بوميان قشم ميگويند دريا هرچند خشك شود، بهاندازه يك چاله آب برجاي ميماند. دريايي بوده است از تجهيزات و امكانات مسافرت هوايي در كشور، كه اكنون از آن فقط يك چاله آب برجاي مانده است. در اين چاله دست و پا ميزنيم، تا بعد چه شود.