نقل است كه كسي نعلي يافت و گفت حال جز سه نعل ديگر و يك اسب چيزي باقي‌ نمانده است. گفتند عيد 100 ميليون سفر در ايران رخ داده است، سال گذشته 2 ميليون و 300 هزار توريست خارجي نيز به ايران آمدند. با اين حساب اكنون براي داشتن صنعت گردشگري در كشور فقط قدري سرمايه‌گذاري، قدري اشتغال و البته يافتن قدري نشانه‌هاي رونق لازم است. آمار مسافران نوروزي البته اكنون ماجرايي قدري كهنه است. درباره آن مطبوعات بسيار نوشتند و مديران بسيار در تلويزيون پاسخ گفتند. اين نوشتار قصد واكاوي مجدد اين آمارها را ندارد. مگر با اين اشاره مختصر كه، 100 ميليون، نه ولو 300 ميليون هم در عيد مسافرت كرده باشند، اين چه دخلي دارد به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري؟ در فلات ايران 7 هزار سال است كه مردم نوروز به سفر مي‌روند، قبلا پياده مي‌رفتند، حالا غالبا ساكنان اين فلات ماشين دارند، پس در همه اين 7 هزار سال هر سال بيشتر از قبل به سفر رفته‌اند. اين روند احتمالا تا آخر تاريخ ادامه خواهد داشت. اگر همين فردا، بله همين فردا سازمان موصوف منحل شده و جملگي مديران و كاركنان آن مشغول يك كارمفيدتر ديگر شوند، باز هم شك نكنيد كه آمار مسافران نوروز 89 بيشتر از 88 و 87 خواهد بود. نكته ديگر تحليل فني اين آمار است. چطور مي‌شود ثابت كرد اين 100 ميليون نفر باعث رسوب اقتصادي قابل توجه و پايدار در مقاصد گردشگري شده‌اند؟ استرس محيطي را بيشتر كرده‌اند يا تنعم و رفاه جامعه ميزبان را؟  طرفه‌تر نحوه محاسبه اين عدد عجيب و غريب 100 ميليون نفر – سفر است. گفته بود اگر بنا به مردن بود، من جگرش را هم در مي‌آوردم! اگر بنا به آمارسازي باشد، مي‌شود به جاي نفر – سفر(هر نفري كه از مقابل يك پاسگاه پليس گذشته است در ايام نوروز) نفر – ثانيه در هر متر جاده را محاسبه كرد. اين طور مي‌رسيديم به صدها هزار ميليارد نفر-ثانيه-متر مسافر كه البته عدد سرگرم كننده‌تري است.

گرجي‌ها مي‌گويند خوردن قورباغه هوس ماهي را فرو نمي‌نشاند. نه ديد و بازديدكنندگان نوروزي مي‌توانند منشاء پي‌ريزي صنعت گردشگري باشند و نه ورود گداهاي حرفه‌اي از همسايگان  شرقي كه آمارشان بر مي‌خورد توي توريست‌هاي ورودي و مغرورانه در برنامه‌هاي تلويزيوني اعلام مي‌شود.  قطعا جدي‌تر از ماجراي آماري مسافرت‌هاي نوروزي براي دلمشغولان صنعت ايرانگردي، مسائلي از قبيل تداوم كاهش ورود مسافر به قطب‌هاي سنتي و تثبيت شده‌اي مثل مشهد مهم است. امسال براي سومين سال متوالي مشهد با كاهش مسافر روبرو بوده است. بياييد به جاي بازي با اعداد، اين موضوع واقعي را در تلويزيون وابرسيد. البته شاید نتوان گفت مديران سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري از ذكر آمارهاي فوق لزوما اهدافي غيرصادقانه دارند. مشكل اين سازمان اين است كه سياست رسانه‌اي و تبليغي هم ندارد. تصور مي‌كنند كه اينطور آمارها جامعه را نسبت به توسعه گردشگري و وضعيت حاكم بر آن خوشبين مي‌كند. در حاليكه به نظر مي‌رسد بازتاب ماجرا هرگز اينگونه نبوده است. حتي مي‌توان گفت اين آمارها باعث شده است برخي فعاليت‌هاي مثبت و موثر اين سازمان نيز لوث شده و مورد بدگماني قرار گيرند. ترديدي نيست كه در 3 سال گذشته تلاش قابل توجهي براي جلب اعتماد سطوح بالاي حاكميت به توسعه گردشگري انجام شده، حتي مي‌توان گفت تسهيلات اداري وضع شده براي جلب سرمايه‌گذاران خارجي نيز قابل توجه بوده است. البته اينكه اين تسهيلات چقدر منجر به ورود سرمايه‌ شده، بحث ديگريست. اما ديگر بار تاكيد مي‌شود اگر هم مجالي براي ايجاد قطب‌هاي تازه گردشگري نيست، دست كم نبايد گذاشت قطب‌هاي فعال موجود به دام ركود در غلطند؛ آنچه كه نشانه‌هاي آن آشكار و واضح در مشهد و كيش و قشم ديده مي‌شود. بگذريم كه آنچه كه در مازندران و گيلان هم رخ مي‌‌دهد، با توجه به رسوب اقتصادي اندك آن، توسعه گردشگري نيست و به خاطر هزينه‌هاي محيطي سنگين آن حتي ضد توسعه هم مي‌تواند لقب بگيرد.

از خاطر نبريم 5 ميليون بيكار موجود كشور را، كه هر سال نزديك به يك ميليون نفر به آنها اضافه مي‌شود و جز توسعه گردشگري عملا راهي در جهت ايجاد فرصت‌هاي انبوه شغلي براي اين عده وجود ندارد. كم و زياد آمارهاي موجود دردي از اين گروه دوا نمي‌كند. مديراني كه ماههاي سال را يك درميان در سفر خارج  به سر مي‌برند خوب است كه يك بار ديگر مرور كنند اين واقعيت كه براي قاطبه مردم حتي امكان سفر به مشهد هم كمتر از قبل شده است. اين يك مسئله چند وجهي (پروبلماتيك) و پيچيده است. سرسري از آن نگذريد.