آنگاه كه روزي از روزها كشته شوم

قاتل در جيبم بليت هاي براي مسافرت خواهد يافت

يكي براي سفر به صلح

يكي براي سفر به مزرعه ها و بيابان ها

يكي براي سفر به ژرفاهاي دل آدمي . . .

(قاتل عزيرم!

بليت ها را دور نينداز

سفر كن! خواهش مي كنم!)