قطاع معنادار پراکنش ناپایداری محیطی در ایران
نقشه پايداري محيطي در ايران نشان از پراكنش معنادار تخريب و آلودگي محيط زيست دارد. در اين نقشه يك قطاع از شمال غرب به جنوب شرق اوج و فرود تخريب وآلودگي را نشان مي دهد .دراين قطاع ، تبريز حد قابل توجهي از آلودگي رادارد، اما با حركت به سمت جنوب شرق اين حد افزايش يافته و به دو نقطه اوج درتهران و اصفهان مي رسد، مناطقي كه با بيشترين تخريب محيط و بيشترين انتشارآلودگي روبرو هستند . اصفهان به تازگي توانسته از اين نظر همسنگ تهران بشود و قاعدتاً با تداوم اين روند به تدريج از تهران هم جلو خواهد زد.اما با تداوم حركت در مسير اين قطاع ، به تدريج شاهد كاهش ناپايداري محيطي مي شويم. محيط طبيعي يزد و كرمان بسيار كمتر از اصفهان آلوده شده است و سرانجام در سيستان و بلوچستان به بخشي از ايران مي رسيم كه بر اساس گزارش سازمان حفاظت محيط زيست در ميان همه 30 استان كشوربا كمترين آلودگي روبرو بوده است . اما چرا اين قطاع "معنادار" است ؟ خيلي ساده به اين خاطر كه بررسي آن نشان مي دهد كه شدت ناپايداري در ايران نسبت مستقيم دارد با طرح هاي توسعه صنعتي و اقتصادي. هرجا كه بيشتر توسعه صنعتي داشته ، بيشتر محيط تخريب شده است و جايي كه مثل سيستان و بلوچستان كمتر با بليه توسعه صنعتي بدون ضابطه ، غير استاندارد و ناپايدار روبرو بوده ، كمتر هم آلوده و تخريب شده است .
اصفهان در حاكميت ايران از يك لابي بسيار نيرومند برخوردار است ، آنچه كه موجب شده با وجود محدوديت هاي مختلف محيطي مثل كمبودآب ، اين استان به تدريج به محل تمركز بيشترين صنايع ايجاد شده در 30 سال اخير تبديل شود. صنايعي كه عمدتاً استقرار آنها در اصفهان هيچگونه مزيت نسبي نداشته است . كداميك بهتر است؟ اندك آب و رنگ اقتصادي كه اكنون اصفهان دارد، به بهاي آلودگي آن ،يا عدم آلودگي زيست محيطي كه سيستان و بلوچستان دارد به بهاي فقر و توسعه نيافتگي آن ؟ چنين سوالي صرفاً مي تواند برخاسته از همان نگاه غلطي باشد كه وضعيت موجود را ايجاد كرده است . هيچ كدام از اين دووضعيت خوب نيست . نه اصفهان بايد آلوده مي شد ونه سيستان بايد فقير مي ماند . توسعه پايداريعني همين ، شايد اگر در استقرار صنايع هم مزيت هاي محيطي و هم عدالت اجتماعي رعايت مي شد ، نه اصفهان حالا به اين وضعيت خطرناك مي رسيد كه گفته مي شود ممكن است به تدريج موقعيت توريستي خود را از دست دهد ، و نه سيستان و بلوچستان اينگونه محروم و دست به دهان باقي مي ماند .معناي مهمي كه از بررسي نقشه پايداري محيطي در كشور و قطاع پراكنش آلودگي ها مستفاد مي شود همين است : نه فقط فقر دانش فني و نه فقط بي اعتنايي به هنجارهاي محيطي ، بلكه لابي هاي عدالت گريز در داخل حاكميت عامل ديگري بوده كه باعث شده ايران با ناپايدارترين نوع توسعه روبرو شود . توسعه اي كه قطعاً مناسب تر آن است که ضد توسعه نامیده شود.