ساراواك منطقه اي جنگلي در نيمه نه چندان توسعه يافته مالزي است كه با اتكا به اكوتوريسم توانسته است به يك توسعه فراگير و پايدار دست پيدا كند. يعني توسعه توريسم نه تنها به محيطزيست اين منطقه لطمه نزده است، بلكه باعث شده چشم انداز محيط در مسير توازن و پايداري قرار بگيرد. آنچه كه آرزوي ماست براي گلستان، مازندران، گيلان، اردبيل، چهارمحال بختياري و بسياري ديگر از استعدادهاي اكوتوريستي ايران. اما چرا ساراواك توانسته، ولي ما چندان اميدي نداريم كه گلستان و گيلان و . . بتوانند؟ اين نوشتار همين موضوع را بررسي ميكند.

 شرق باراني دور

مالزي يكي از چند كشور رازآميز جنوب شرق آسياست، از جهاتي شايد رازآميزتر از بقيه آنها و در شرايط حاضر قطعاً مرفه‌تر از اندونزي، تايلند و فيليپين. اگرچه به‌واسطه وسعت و جمعيتش نمي‌تواند زرق و برق كشور-شهر كوچك سنگاپور و يا رفاه كشور-كاخ برونئي را داشته باشد.

كشور مالزي از دو بخش تشكيل شده است: شبه‌جزيره مالزي كه در همسايگي تايلند زبانه‌اي است جدا شده از قاره آسيا و بخش شرقي كه قسمتي از جزيره بزرگ برونئي است و مابين اين دو پاره نيز درياي چين جنوبي قرار دارد.

 آب و هواي هر دو قسمت گرمسير باراني است و مناظر غالب در همه جا جنگل‌هاي انبوه استوايي، سواحل پلاژيك با ماسه‌هاي درخشان و كوهستان‌هاي سرسبز است. ده درصد از كل مساحت كشور مالزي را جنگل‌هاي باتلاقي تشكيل مي‌دهد؛ جنگل‌هايي كه ورود به آنها دشوار و در مناطقي بعضاً ناممكن است.

 باران‌هاي مداوم موجب شست و شوي مداوم خاك و كم‌رمق شدن آن هستند. منابع معدني چنداني نيز در اين كشور وجود ندارد. پس، عجيب نيست كه تا به اين پايه توسعه توريسم براي آنها حياتي و مهم است: مالزيايي‌ها در سرزميني زندگي مي‌كنند كه شكافتن جاي‌جاي آن براي يافتن رگه اي از سنگ‌آهن يا نهشته اي  از نفت و گاز و يا كشت و كار و زراعت چندان سودمند نيست.

پس، به فراست دريافته‌اند به تماشا گذاشتن اين سرزمين منفعتي افزونتر از ديگر كسب و كارهاي ممكن است و اي كاش براي گيلان و مازندران و گلستان نيز ما همين را درمي‌يافتيم.

در رويكرد هوشمندانه مالزيايي‌ها هرآنچه كه مي‌توانسته نقطه ضعف آنها باشد بالعكس به نقطه قوت و عامل جذابيت تبديل شده است.

 مثلاً گستره‌هاي وسيع جنگل‌هاي باتلاقي كه در شرايط عادي نه‌تنها به درد سكونت و كشت و زرع نمي‌خورند، بلكه اغلب عواملي هستند براي مبتلا شدن مناطق همجوار به بيماري‌هاي همه‌گيري همچون مالاريا و... در شرايط حاضر به‌عنوان چشم‌اندازهاي بكر و دست‌نيافته معرفي شده‌اند كه ديدار از آنها مي‌تواند بسيار هيجان‌انگيز و ماجراجويانه باشد.

 به همين خاطر است كه مي‌بينيم در اندك‌مدتي پس از اجراي طرح جامع جهانگردي در استان ساراواك انبوه گردشگران جوانان اروپايي سرخوشانه در جاي‌جاي اين سرزمين دوردست گشت و گذار مي‌كنند.

ساراواك پاك

كوالالامپور البته مشهورتر از آن است كه نياز به توصيف داشته باشد. نپانگ نيز هم نشانه‌هاي مدرن كوالالامپور را دارد  هم رونق آب و رنگ اقتصادي همسنگ آن. اما تأمل اين نوشتار بيشتر بر ساراواك است. از آن جهت كه رونق خود را نه از مركزيت سياسي و يا صنايع و حوزه‌هاي فعال اقتصادي بلكه صرفاً از صنعت توريسم و به‌طور مشخص‌تر بخش اكوتوريسم دارد.

ساراواك به نيمه كمتر مدرن‌شده و كمتر رونق‌يافته مالزي يعني بخش شرقي آن تعلق دارد. پاره غربي‌تر اين بخش ساراواك است و پاره شرقي آن استان صباح.

براي توسعه توريسم ساراواك متكي بوده است به جنگل‌هاي انبوه استوايي، سواحل درياي چين جنوبي، جلوه‌هاي زندگي بومي و نيز تنوع حيات‌وحش منطقه. به جرأت مي‌توان در ايران سه نقطه را كه از اين نظر (تنوع چشم‌اندازهاي طبيعي، غناي حيات‌وحش و بقاي زندگي بومي) توانايي رقابت با ساراواك را داشته باشند معرفي كرد. نخست محدوده‌اي از البرز شرقي كه قلب آن پارك ملي گلستان است.

 لبه‌هاي اين محدوده را بايد آشوراده، خوش‌ييلاق، جهان‌نما و فارتوران درنظر گرفت. دوم، محدوده‌اي از البرز غربي كه قلب آن تالش است.

 مرزهاي اين منطقه به تقريب انزلي، ديلمان، درفك و اردبيل هستند. و سوم، منطقه عمومي زاگرس مرتفع از اليگودرز تا دنا و از سميرم تا حدود كوهستاني انديكا و ايذه. اما، ساراواك هم‌اكنون به عالم فخر مي‌فروشد و هر سه منطقه پيش‌گفته در ايران رونق‌افزاي اقتصاد كشور كه هيچ، حتي نمي‌توانند اعتباري بسنده براي حفاظت از ميراث طبيعي خود فراهم كنند. چگونه است كه ساراواك مي‌تواند، اما گلستان و تالش و چهارمحال و بختياري نه؟

مقايسه دشوار

مقايسه مابين ساراواك و تالش و گلستان بسيار دشوار است، از آن جهت كه به‌واقع آنچه كه ساراواك را به يك قطب ممتاز گردشگري تبديل كرده است عمدتاً نه سياستگذاري‌هاي مرتبط با اين حوزه،  بلكه برنامه‌هاي جامع محيطي بوده است.

نخستين نكته‌اي كه در ساراواك به چشم مي‌آيد توازن چشم‌انداز است. انگار از لحظه خلقت مقرر بوده كه اينجا يك سرزمين اكوتوريستي باشد، به همين خاطر آرامش بي‌غش در همه‌جاي آن به‌چشم مي‌خورد. در ساراواك نه خبري از انبوه سوله‌هاي كوچك و بزرگ فعال يا متروك هست، نه ساختمان‌هاي نيمه‌كاره، نه بزرگراه‌هاي پيچ‌درپيچ و نه هرآنچه كه با آرامش و فراغت يك محيط طبيعي مي‌تواند در چالش و تضاد باشد.

احترام به مردم بومي

ترديدي نيست كه اهالي ساراواك را مي‌توان مردمي غيرفقير به‌شمار آورد. از آن جهت كه در هيچ‌كجاي اين استان نمي‌توان نمونه‌هاي از حاشيه‌نشيني را مشاهده كرد و بسيار به‌ندرت هم در مكان‌هاي تردد جهانگردان متكدي ديده مي‌شود. با اين وجود موج رفاه و نوگرايي، هرگز باعث اضمحلال زندگي و هويت بومي نشده است.

در اعماق جنگل‌هاي منطقه مردم بومي همچنان مثل تصويري كه از آنها در فيلم كينگ‌كونگ نشان داده مي‌شود زندگي مي‌كنند. (مي‌دانيم كه آنچه كه تحت‌عنوان مكان تولد و زندگي اوليه فيلم كينگ‌كونگ نشان داده مي‌شود جزيره برونئو است كه ساراواك هم بخشي از آن به شمار مي‌رود.)

شگفت است كه چند قدمي با دور شدن از لابي مدرن هتل پنج‌ستاره در لابه‌لاي درختان مردي بومي را مي‌بينيد با نيزه‌اي در دست كه لباس او فقط پارچه كوچكي است به دور كمر بسته. برخلاف آنچه كه در ابتدا ممكن است تصور كنيد، او نه آدمي وحشي و ترسناك است و نه مردي فقير و محروم. او مردي از ساراواك است كه براي خوشامد شما كه يك توريست خارجي هستيد ترجيح داده با هويت بومي خود در مقابل شما ظاهر شود.

معيارهاي حفاظت محيط زيست

ساراواك يكي از پاك‌ترين مناطقي است كه ممكن است در زندگي خود ببينيد. در سراسر اين منطقه هيچ‌كجا مناظر آزارنده آلودگي‌هاي محيطي مشاهده نمي‌شود. نه خبري از انبوه زباله‌هاي رهاشده در اطراف جاده‌ها هست نه هيچ‌كجا در جوار شهرها و روستاها ممكن است بوي تعفن فاضلاب شما را آزار بدهد.

 در يك مسير صد كيلومتري با وجود دقت من و همراهانم حتي يك مورد زباله در اطراف جاده نديديم، باور نكردني است، اما وقعاً همين‌گونه بود!

بازاريابي منطقي

تركيب سني و ظاهر فرهنگ توريست‌هايي كه در جاي جاي ساراواك تردد مي‌كنند به‌خوبي نشان مي‌دهد سياست‌هاي بازاريابي در اين منطقه چقدر منطقي و دقيق بوده است.

ساراواك جايي براي عيش و عشرت نيست. از اين نظر هيچ شباهتي ندارد به مراكز توريستي همجواري مثل پاتايا و بالي.جايي براي ارضاي كنجكاوي‌هاي فرهنگي و تماشاي آثار تاريخي هم نيست. عمدتاً جايي است براي درك طبيعت، حظ بردن از آن و تجربه يك لذت ديرياب و گرانبها: آرامش و سكوت. به‌واقع ساراواكي‌ها به شما آرامش و چشم‌انداز مي‌فروشند.

 انبوه توريست‌ها نشان مي‌دهد ساراواكي‌ها فروشنده خوبي بوده‌اند و از ميان خريداران هم سراغ بهترين آنها رفته‌اند: توريست‌هاي غيرعشرتگرايي كه بافت اجتماعي جامعه بومي را با خطر روبه‌رو نمي‌كنند و به قواعد اخلاقي و هنجارهاي مذهبي آن احترام مي‌گذارند.

آمادگي جامعه بومي

در برنامه‌ريزي‌هاي توريستي اغلب گفته مي‌شود كه جامعه محلي هم بخشي از جاذبه است. يعني قرار است همانقدر كه في‌المثل معماري بومي يزد شما را به يك حال و هواي عرفاني، شرقي و هزار و يك‌شبي مي‌برد، جامعه محلي اين شهر نيز نشانه‌اي از اين حال و هوا را در خود بروز دهد.

 گذشته از آنكه جامعه بومي با ارائه يك هويت محلي در مواردي همچون پوشاك، تغذيه، موسيقي، معماري و... مي‌تواند مكمل جاذبه‌هاي توريستي منطقه خود باشد، رفتار آنها با توريست‌ها بخش مهم و مؤثري از زيرساخت‌هاي گردشگري منطقه نيز به شمار مي‌رود و البته در نهايت ميزان مهرباني و مهمان‌نوازي آنهاست كه توريست را ترغيب مي‌كند چند روزي بيشتر بماند يا روزي دوباره به آنجا بازگردد.

رفتار مردم ساراواك به‌خوبي نشان مي‌دهد كه در اين باره آنها آموزش‌هاي لازم را فراگرفته‌اند و عميقاً نيز به نقش خود در رونق زادبوم‌شان واقف هستند.

 

اين راه

راهي كه ساراواك رفته است، راهي دشوار و ناشناس نيست. راهي هموار است و نه چندان پر پيچ و خم. اما درنورديدن اين راه براي گلستان و تالش و چهارمحال دشوار به‌نظر مي‌رسد. به‌راستي چرا اينگونه است؟