نرودا را فقط یک ذره، بله یک ذره، از شاملو کمتر دوست دارم. برای دریافتن روح شاعرانگی و از آن مهمتر، اینکه واقعا در سرایش نگاه شاعرانه مهمتر از موضوع شعر است شاید نتوان مثالی بهتر از چکامه های نرودا پیدا کرد.چکامه های بسیار زیبایی که او در باره موضوعاتی مثل پیاز، کت و شلوار، چوب، تنبلی و . . سروده است. شعری که در زیر میخوانید یکی از آخرین شعرهای نرودا است. شعر را شاملو ترجمه کرده است. تقدیم به همه دوستان. به خصوص دوستی که هفته پیش ناخواسته قدری مکدرش کرده بودم.

 

  اگر همیشه از یک راه تکراری بروی...

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر سفر نکنی،

اگر کتابی نخوانی،

اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،

 اگر از خودت قدر دانی نکنی.

 به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

زمانی که خودباوری را در خودت بکشی،

 وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

 به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر برده‏ی عادات خود شوی،

 اگر همیشه از یک راه تکراری بروی...

 اگر روزمرّگی را تغییر ندهی

اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی،

 یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

 تو به آرامی آغاز به مردن می‏کنی

اگر از شور و حرارت،

از احساسات سرکش،

و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،

و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،

 دوری کنی ...،

 تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی

اگر هنگامی که با شغلت،‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی،

اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی،

اگر ورای رویاها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی

که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ات

ورای مصلحت‌اندیشی بروی . . .

-

امروز زندگی را آغاز کن!

امروز مخاطره کن!

امروز کاری کن!

نگذار که به آرامی بمیری!

 شادی را فراموش نکن!