بهار كرج شدگي در خزان هزار و يك شب
ابتدا: تاريخ تطور شهرنشني در ايران به طور معمول اينگونه تقسيم بندي ميشود: تا 1342 (جريان پايدار و چشماندازهاي بسامان)، از 1342 تا 1357 (توسعه مهاجرت، عمدتا مهاجراني با تبار روستايي)، از سال 1357 تا نيمه دهه هفتاد(حاكميت نظام ارزشهاي روستايي و تسلط مدیریتهای روستامدار بر شهر)، از نيمه دهه هفتاد تاكنون(بهار شهرنشيني، توجه حاكميت به زيرساختهاي زندگي شهري). اما از اين دوره به بعد چه ميشود؟ اكنون ما در تداوم اين دوره آخر به سر ميبريم يا دوره ديگري آغاز شدهاست؟ (مشابه اين سردرگمي در دانش زمين شناسي هم وجود دارد. شماري از زمين شناسان ميگويند اساسا چيزي به نام دوران چهارم زمينشناسي وجود ندارد و وضعيت كنوني زمين ادامه همان دوران سوم است) در اين اجمال مختصر نميتوان شرحي مبسوط در اين باره نوشت، اما بنا به بسياري نشانهها و براهين ميتوان اكنون از آغاز يك دوران تازه در شهرنشيني ايران، تحت عنوان عمومي «كرجشدگي» نام برد. درباره ويژگيهاي اين دوران تازه چنين مواردي قابل اشاره هستند: توسعه گسترده شهرها در سطح و ارتفاع، بياغتنايي مطلق به معماري و چشمانداز شهر، شكل گيري سكونتگاههاي بسيار بزرگي كه فضاي عمومي آنها هيچ تناسبي با هويت، تاريخ و فرهنگ ساكنان آنها ندارد، تخريب بافتهاي مركزي و قديمي شهرها به بهانه نوسازي، همه كاره شدن بساز و بفروشها و هيچ كاره شدن معماران، رخت بربستن هنر معماري از عرصهشهر، خالي شدن شهرها از روح و هويت ايراني و تعميم الگوي كرج، به عنوان سكونتگاهي واجد همه ويژگيهاي پيشگفته حتي به بافت مركزي شهرهاي قديمي ايران.
بعد: چند سال پيش شهرداري يزد مجوز احداث يك بزرگراه در قلب بافت مركزي و تاريخي اين شهر را صادر كرد. بزرگراه باعث تخريب انبوهي از خانههايي با معماري اقليمي و بومي شد. در آن زمان دلمشغولان ميراث فرهنگي ايران بسيار معترض شهرداري يزد شدند، به اين واسطه كه با احداث يك بزرگراه عامل تخريب نزديك به 10 هزار بناي قابل ثبت به عنوان اثر فرهنگي شدهاست. بيش از يك دهه پس از آن موعد، اكنون ميتوان تاحدودي با شهرداري وقت يزد در برابر آن موج اعتراضات بعضا خشمگينانه ابراز همدردي كرد. صدها متر دور از بزرگراه همچنان خانههاي قديمي يزد ويران شده و به جاي آن خانههاي قوطي كبريتي جديد احداث شدهاست. خانههايي كه نه زيبايي و استحكام آن خانههاي قديمي را دارند و نه انطباق آنها را با اقليم بياباني و خشك يزد. به نظر ميرسد شهرداري يزد كاري را كرده كه چندان مغاير با خواست اكثريت ساكنان اين شهر نبوده: اينكه براي برآوردن پيش پا افتادهترين نياز روزمره، از هويت تاريخي و فرهنگي، «ايساتيس» نامدار هزينه شود.
سرانجام: در دو سال گذشته بيشترين تمركز سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور بر توسعه اكوتوريسم و توريسم با علايق ويژه بودهاست. دركنار همه مسائل فني مرتبط با اين موضوع، اين نكته نيز قابل اشارهاست كه حتي اجراي تورهاي رايگان يا نيمه رايگان براي گردشگران خارجي هم هرگز نتوانسته تحول آماري قابل توجهي در حوزه توريسم فرهنگي ايجاد كند. گردشگراني كه عمدتا از سر كنجكاوي فرهنگي به ايران ميآيند، گروه كم شماري هستند كه تعدادشان هرگز متناسب با توسعه صنعت گردشگري در جهان افزايش نيافتهاست. ماجرا سادهاست: گردشگران فرهنگي اغلب با پيش انگاري سفر به سرزمين هزار و يك شب به ايران ميآيند، اما حال و هواي شهرهاي ايران هرگز چنين تصوري را بر نميتابد. شايد تا چند سال پيش كوچه و پسكوچههاي كاشان، يزد، كرمان، اصفهان و ... چنين حال و هوايي داشتند، اما همچنانكه گفته شد در ساليان اخير چنين حال و هوايي به سرعت رنگ باخته و حتي تاريخيترين شهرهاي ايران روز به روز كمتر شبيه خود شدهاند.واقعيت اين است كه ديگر كسي آن تاقها و مقرنسهايي را كه روزگار پرفروغ هزار و يك شبي را بر ميتابيدند دوست ندارد. نياز ناگزير، خانهها را فقط به سرپناهي براي زيستن، كوچه و خيابانهاي ايران را به معابري فقط براي گذشتن و چشمانداز شهرهاي ايران را به ملغمههاي مهيبي تبديل كردهاست كه براي دوستداشتنشان، بهتر است كه دوباره آنها را نديد.
شرح عكس: چشماندازي از ده چوپانان در قلب كوير، همه چيز زيبا پايدار، متوازن و منطبق با اقليم است. معماري كويري يكي از بزرگترين نمايههاي خرد ايراني در طول قرون و اعصار بودهاست. اما اين نمايه اكنون تعمدا ويران ميشود، و انگار چارهاي براي حفظ آن وجود ندارد.(عکس:عباس جعفری)