در دفاع از لوكوموتيوها و آبي و نارنجي
بعد: اوايل دهه هفتاد يكي از بحثهاي داغ روزنامههاي ايران رنگ مانتوي دانشآموزان دختر مقطع ابتدايي بود. گروهي ميكوشيدند ثابت كنند دختربچگان احتياج به لباسي با رنگ روشنتر دارند و گروهي ديگر مصرانه بر اين نكته پايميفشردند كه همين رنگهاي مشكي، خاكستري و قهوهاي تيره براي دختران مناسبتر است.زمان گذشت، مانتوي دانشآموزان روشن و روشنتر شد و خوشبختانه مشكلي هم بهوجود نيامد.
ديگر: چرا كسي جرأت نميكند در ايران ديوار خانهاش را نارنجي كند؟ چرا رنگ سبز و آبي و صورتي و قرمز براي ديوار خيابان قبيح بهنظر ميرسد؟ اگر مردم عادت ندارند به اين رنگها، چرا شهرداري پيشقدم نميشود و قدري رنگ به اين در و ديوار خاكستري دودگرفته نميپاشد؟شايد روز دوردستي كسي كه روزنامههاي اين عهد را مرور ميكند، شگفتزده شود از اين نكته كه روزنامهنگاراني ميكوشيدهانددر روزگاري دور شهرداري را مجاب كنند رنگ چيز بدي نيست و كراهت ندارد اگر ديوارهاي شهر قدري سبزتر، نارنجيتر و آبيتر باشند. اين طرفه ماجرايي است در روزنامهنگاري اين عهد.