ابتدا: اولين لوكوموتيوهايي كه در اروپا به‌راه افتادند، مورد يك مخالفت عجيب قرار گرفتند. گروهي از دانشمندان مدعي شدند عبور قطار از ميان مزارع شير گاوها را مي‌خشكاند. جالب است كه به همين بهانه، توسعه راه‌آهن در بسياري از كشورهاي اروپايي چند سالي به وقفه افتاد. اما بالاخره همه مجاب شدند ربطي بين عبور قطار و ميزان شيردهي يك گاو وجود ندارد. از ظرايف روزگار اين است كه در روزنامه‌هاي آن عهد مي‌توان گزارش‌هاي مستدلي را مشاهده كرد از مردم عادي و كارشناساني كه با دلايل و براهين مي‌كوشند ثابت كنند آغاز حركت قطارها كاهش جدي شير گاوها را به دنبال داشته است. اين روزنامه‌ها پر هستند از عكس گاوهايي كه متعاقب شنيدن بوق لوكوموتيو شيرشان خشك شده است! اين طرفه ماجرايي است در روزنامه‌نگاري آن عهد.

بعد: اوايل دهه هفتاد يكي از بحث‌هاي داغ روزنامه‌هاي ايران رنگ مانتوي دانش‌آموزان دختر مقطع ابتدايي بود. گروهي مي‌كوشيدند ثابت كنند دختربچگان احتياج به لباسي با رنگ روشن‌تر دارند و گروهي ديگر مصرانه بر اين نكته پاي‌مي‌فشردند كه همين رنگ‌هاي مشكي، خاكستري و قهوه‌اي تيره براي دختران مناسب‌تر است.زمان گذشت، مانتوي دانش‌آموزان روشن و روشن‌تر شد و خوشبختانه مشكلي هم به‌وجود نيامد.

ديگر: چرا كسي جرأت نمي‌كند در ايران ديوار خانه‌اش را نارنجي كند؟ چرا رنگ سبز و آبي و صورتي و قرمز براي ديوار خيابان قبيح به‌نظر مي‌رسد؟ اگر مردم عادت ندارند به اين رنگ‌ها، چرا شهرداري پيشقدم نمي‌شود و قدري رنگ به اين در و ديوار خاكستري دودگرفته نمي‌پاشد؟شايد روز دوردستي كسي كه روزنامه‌هاي اين عهد را مرور مي‌كند، شگفت‌زده شود از اين نكته كه روزنامه‌نگاراني مي‌كوشيده‌انددر روزگاري دور شهرداري را مجاب كنند رنگ چيز بدي نيست و كراهت ندارد اگر ديوارهاي شهر قدري سبزتر، نارنجي‌تر و آبي‌تر باشند. اين طرفه ماجرايي است در روزنامه‌نگاري اين عهد.