سلسله یادداشتهایی که از امروز در اینجا میگذارم حاصل سفر من به آلمان برای حضور در دوره آموزشی " آشنایی با شیوه مدیریت محیطی در حکومتهای محلی" است. اغلب یادداشتها در همشهری هم درج خواهد شد اما آنچه که اینجا می آید ( با توجه به تسهیل ملاحظات) قدری پر ملاتتر! است. قول میدهم برای علاقه مندان به موضوع خواندنشان خالی از لطف نباشد.

حكومت محلي، مقايسه ايران و آلمان

... حتي در يك روستاي 50نفره

 

حد تفصيل واگذاري اختيارات از دولت مركزي به حكومت محلي كجاست؟ دولت مركزي در اين پرسش البته  مفهوم روشني دارد: يعني سيستم ملي و متمركز حكومتي كه در پايتخت مستقر است. اما حكومت محلي نياز به تعريف دارد، چون به‌واقع در شرايط اداري امروز ايران نمي‌توان براي آن مصداق يا مابه‌ازايي پيدا كرد.

در وهله اول شايد به‌نظر برسد افزايش اختيارات شوراهاي شهر و شهرداري‌ها و نيز دستيابي به مديريت يكپارچه شهري مي‌تواند زمينه‌اي براي متبلور شدن حكومت محلي باشد. اما اگر بخواهيم نمونه آلمان را مبنا قرار دهيم بايد گفت كه مقياس در اين‌باره بايد بسيار كوچك‌تر شود. يعني حتي كوچك‌تر از تقسيمات 22گانه در مناطق شهري تهران. در الگوي آلمان (كه دولتمردان اين كشور مدعي هستند روش اجتناب‌ناپذير مديريت محيطي در جهان آينده است) مجموعه اختيارات يك شهردار ناحيه (22 منطقه شهرداري به 1۲2 ناحيه تقسيم مي‌شوند) نه‌فقط افزون‌تر از شهردار پايتخت ايران، بلكه حتي بيشتر از استاندار تهران است. مدير ناحيه (البته اين ترجمه مابه‌ازاي دقيق معادل آلماني آن نيست) به‌طور كامل در زمينه مديريت حوزه‌هاي آموزش، خدمات شهري، اقتصاد محلي، مسائل رفاهي و اجتماعي و حتي در حوزه‌هايي از مسائل قضائي و حقوقي مبسوط‌اليد از اختيارات لازم و مؤثر برخوردار است. سيستم اداري نيز بر همين منوال تنظيم شده است. يعني شما حتي اگر در يك روستاي 50نفره به دنيا بياييد، شناسنامه شما در همان روستا صادر مي‌شود! در سفر از شهرهايي همچون هامبوگ و برلين به مناطق همجوار آنها ممكن است شما با سيستم‌هاي آموزشي، قضائي و اداري كاملا متفاوتي مواجه شده و ناچار باشيد از نو خود را با وضعيت تازه هماهنگ كنيد.

حاصل چنين سيستمي البته بسيار جالب توجه است: در آلمان هيچ كلانشهري وجود ندارد، فقط 3 شهر در آلمان جمعيتي بيشتر از يك ميليون نفر دارند، بيش از نيمي از جمعيت آلمان در شهرها و يا مناطق روستايي با جمعيت كمتر از 200 هزار نفر زندگي مي‌كنند. (آمارها به نقل از پروفسور هانس گئورگ ولينك، استاد دانشگاه توبنگن) و اين كشور به‌طور عمده از واحدهاي مسكوني كوچك و پراكنده‌اي تشكيل شده است كه به‌صورت مناسبي در كشور پراكنده‌اند. به عبارت ديگر تمركززدايي و افزايش اختيارات در حكومت‌هاي محلي، مانع از تمركز حوزه‌هاي ثروت و قدرت در شهرهاي بزرگ شده و چشم‌انداز كشور را متعادل و متوازن و به‌تبع مديريت محيطي آن‌را آسان‌تر و كم‌هزينه‌تر كرده است. جالب توجه است كه هم‌اكنون در آلمان تمايل زيادي براي گريز از شهرهاي بزرگ و سكونت در شهرهاي خيلي كوچك و حتي روستاها وجود دارد، آنچنان‌كه گفته مي‌شود يافتن نيروي كار فني و متخصص، در مناطق روستايي چندان تفاوتي با قلب شهرهاي بزرگ ندارد!

ادامه دارد