سرود سوارهراسان

ديگر: آه مادر، هرگز به كوردوبا نخواهم رسيد... مرگ در جايي از جاده در كمين من نشسته است... مرگ از فراز برج‌هاي كوردوبا مرا مي‌پايد... آه مادر هرگز به كوردوبا نخواهم رسيد... اين فقط يك شعر بود از فدريكو گارسيا لوركا با عنوان سرود سوار زخمي. سال‌هاست كه عادت كرده‌ام ناخودآگاه هنگام رانندگي آن‌را زير لب با خود زمزمه كنم. اين يك همذات‌پنداري ناگزير است براي هر كسي كه در جاده و خيابان‌هاي ايران رانندگي مي‌كند با آن سوار زخمي اهل اندلس كه بيمناك بود هرگز به خانه‌اش بازنگردد.

ادامه نوشته

یک عروسی کاملا سبز!

امشب مراسم ازدواج احتمالا سبزترین زوج ایران برقرار است. مژگان جمشیدی و یاسر انصاری از امشب زندگی مشترک خود را آغاز می کنند. مژگان خبرنگار خوشنام، سختکوش و صدیق محیط زیست است و یاسر هم رئیس کانون عالی فضای سبز و محیط زیست و یکی از موسسان خبرگزاری حرفه ای و اثرگذار سبزپرس. نه فقط به خاطر تلاششان برای حفظ محیط زیست ایران، همچنین به خاطر خصائل شخصی نیکویشان این دو نفر را همیشه دوست داشته ام. امیدوارم زندگی مشترکشان هم مثل اندیشه شان همواره سبز باشد. از آنها به خاطر اینکه نتوانستم امشب در مراسم عروسی شان حاضر باشم دوباره عذر خواهی میکنم و به هر یک حسن انتخاب آن دیگری را نیز دیگربار تبریک میگویم.

عجيب ولي واقعي

اين نمايه اي است از رفتاري كه اين برادران عزيز و خدوم و زحمتكش با جان ما روا مي دارند. آدم هايي كه چشم مي دوزند به دوربين تلويزيون و وقيحانه از جانفشاني هايشان براي توليد خودرو ملي مي گويند. اما همينها خودروي دوهزار دلاري غير استاندارد را ده هزار دلار به مردم ميفروشند و در اين ميانه براي اندكي، خيلي اندك، سود بيشتر فارغ البال هر بلايي كه دلشان بخد=واهد بر جان مردم و منابع ملي روا مي دارند. عجيب ولي واقعي در روزگاراني دور عنوان نيم صفحه اي بود در مجله دانستنيها. عمدتا شامل مطالبي در باره دايناسورها و موجودات عجيب و غريب. باور كنيد اين اقدام ايران خودرو همان قدر عجيب و باور نكردني است. اصل خبر را به نقل از ايرن بخوانيد:


فروش ريه شهروندان به بهاي 60 هزار تومان
ايرن: قطعه‌اي که موجب کاهش توليد گازهاي آلاينده و کاهش مصرف سوخت در خودروها مي‌شود،‌ چندي است که توسط خودروسازان داخلي از خودروهاي توليدي حذف شده است.به گزارش خبرنگار ويژه خبرگزاري محيط‌زيست ايران، اين قطعه که کنيستر نام دارد و در مسير سوخت‌رساني خودرو قرار مي‌گيرد،‌ تنها 60 هزار تومان قيمت دارد و در مقايسه با قيمت خودروهاي داخلي، ارزان محسوب مي‌شود. با اين وجود خودروسازان داخلي حذف اين قطعه را به کارايي آن و کاهش مصرف سوخت و آلودگي هوا ترجيح داده‌اند.حذف اين قطعه از خودروها در حالي است که کلانشهرهاي ايران گرفتار معضل آلودگي شديد هوا و دولت گرفتار معضل تامين سوخت براي خودروهاست.كنيستر، که به مرور توسط خودروسازان داخلي از خودروهاي توليدي حذف شده است، در مسير سوخت خودرو قرار گرفته به صورت يک فيلتر عمل مي‌کند؛ اين قطعه مواد حل شده در بنزين که با گاز از اگزوز خارج مي‌شوند را از سوخت گرفته و بدين ترتيب موجب کاهش آلودگي هوا مي‌شود. کنيستر همچنين بخشي از بنزين خودروها را که در مسير سوخت به بخار تبديل شده است به حالت اول برگردانده و موجب کاهش مصرف سوخت مي‌شود.بر اين اساس اين قطعه از آلودگي‌هايي نظير سرب، مونوکسيد کربن و اکسيدهاي نيتروژن کاسته و حدود 10 درصد مصرف سوخت خودرو را کاهش مي‌دهد. اگر چه تا کنون هيچ کشوري اين قطعه را از خودروهاي توليدي خود حذف نکرده است، اما خودروسازان داخلي و به ويژه ايران‌خودرو، با حذف اين قطعه موجب مصرف بيشتر سوخت و انتشار بيشتر آلودگي توسط خودروها و البته سوددهي بيشتر محصولات خود شده‌اند؛ به طوري که اگر توليد سالانه ايران خودرو را 300 هزار دستگاه در سال در نظر بگيريم، حذف اين قطعه سالانه 18 ميليارد تومان به سود ايران خودرو مي‌افزايد..

یک داستان:  سرمایه ناکافی

از پنجره نگاه مي كردم به ازدحام چند نفري كه سعي مي كردند هر طور شده سوار ميني بوس شوند.  كمك راننده داد مي زد كه ظرفيت تكميل است و اگر اضافه سوار كند پليس راه جريمه اش مي كند، اما بالاخره اجازه داد كه دوسرباز جوان هم بيايند بالا. پيرمردي سعي كرد خودش را مابين دوسرباز داخل ميني بوس بكشاند ،‌اما شاگرد راننده هلش داد پايين . پيرمرد نفس نفس زنان گفت : من هم آدمم بابا،‌بذار سوار شم . شاگرد اتوبوس بي اعتنا به او در رابست و به راننده اشاره كرد كه راه بيفتد . به پيرمرد نگاه مي كردم . توي آن سرما فقط يك پيراهن به تن داشت. مي توانستم جايم را به او بدهم . اما دير شده بود . ميني بوس داشت مي پيچيد توي جاده كوهستاني . براي آخرين بار به پيرمرد نگاه كردم . مچاله شده بود توي خودش روي زمين ، لابد منتظر ميني بوس بود .  "اما توي اين كوهستان كدام ميني بوس است كه ارزان حساب كند و آدم بودن را براي سواركردن يك پيرمرد سرمازده دليل كافي بداند؟"

به كداميك شبيه تر است؟

اول اين خبر را بخوانيد تا بعد بقيه مطلب را بگويم:

طرح اعزام مازاد شيرهاي ايران به سري لانكا

ايرن- گروه حيات وحش: مدير عامل باغ وحش تهران از طرح سازمان متبوعش براي اعزام شيرهاي ايراني به سري لانكا خبر داد. به گزارش خبرگزاري محيط زيست ايران علي اوسط هاشمي ديروز در جريا ن بازديد يك هيئت سري لانكايي از باغ وحش تهران اعلام كرد مقرر شده ايران و سري لانكا با هم حيوانات بومي شان را مبادله كنند. بر همين مبنا قرار شد ليستي از حيوانات مورد علاقه دو كشور تهيه شود و تابستان امسال فيل‌هاي سريلانكايي وارد باغ وحش تهران شوند. وي افزود: ببر، اسب آبي، پلنگ و خرس از ديگر حيواناتي هستند كه علاقمند به ارسال آن‌ها از سريلانكا هستيم و در عوض با داشتن جمعيت بالاي شير در ايران، امكان ارسال شيرها به سريلانكا وجود دارد. وي اشاره نكرد كه اين شيرها هم اكنون در كدام بخش از طبيعت ايران زندگي مي كنند و از سوي ديگر مشخص نيست به فرض وجود شير در كشور آيا مدير يك باغ وحش راسا قادر به انتقال آن به يك كشور ثالث است يا نه؟

به نظر شما رئيس باغ وحشي كه خبر ندارد نسل شير در ايران هفتاد سال است كه منقرض شده، شبيه چه كسي است؟ سرپرست فدراسيون فوتبالي كه قبلا توپ فوتبال نديده؟ مدير مسئول روزنامه اي كه در عمرش يك خط مطلب ننوشته؟ رئيس دانشگاهي كه مدرك خودش تقلبي است؟ رئيس محيط زيستي كه پلنگ را از اسب آبي تشخيص نمي دهد؟ واقعا به كداميك شيبه تر است؟ امروز روي مود بي حوصلگي هستم. پس با قاطعيت مي گويم كه چندان خرده اي  به اين رئيس بزرگترين باغ و حش ايران نمي شود گرفت. ميدانيم كه او سالها پست هاي بالاي دولتي داشته است. او اساسا شيبه هشتاد درصد مديران دوروبر ماست! اگر به جاي شير گفته بود برونتوزوروس به سري لانكا ميفرستيم شبيه آن بيست درصد باقي مانده هم مي شد!

از آن دهه تا این دهه

ابتدا: حدود 30سال پيش دولت كاستاريكا تصميم گرفت اين كشور را به قطب گردشگري آمريكاي مركزي تبديل كند. آن وقت‌ها تازه دنيا داشت آشنا مي‌شد با زيبايي‌هاي مسحوركننده افق‌هاي باز كارائيب. مشكل اما اشتهار اين منطقه و از آن جمله كاستاريكا به ناامني و خشونت بود. تمهيد دولت كاستاريكا در اين باره جالب بود: آنها هرچه پادگان بود از حريم شهرها و مراكز توريستي برچيدند؛ حتي چهره ماموران پليس را هم تغيير دادند. تعداد پليس‌هاي زن افزايش يافت و پاسبان‌ها موظف شدند به جاي اسلحه با خود گيتار حمل كنند. توجيه اين اقدامات چنين بود كه كشور ما را عجالتا دشمني ديگر تهديد نمي‌كند، اگر هم تهديد كند، دست‌كم اين است كه از سمت مرزها هجوم خواهد آورد نه از وسط شهرها و مراكز توريستي! پس پادگان‌ها مي‌توانند به جايي منتقل شوند دور از مسيرهاي معمول تردد مردم و گردشگران. از سوي ديگر به‌ندرت ممكن است يك پاسبان در داخل شهر نيازمند به استفاده از اسلحه باشد. منافع عمومي گرفتن اسلحه از او بنابراين توجيه دارد براي صرف نظر كردن از آن موارد خيلي به‌ندرتي كه پاسبان را وامي‌دارد دست به اسلحه شود. مگر گروهي از پليس‌ها كه اساسا در حوزه امور جنايي فعاليت مي‌كنند كه آنها هم غالبا در مقر خود مستقر هستند و فرق است بين وظايف آنها با في‌المثل پاسباني كه توي چهارراه كارش تنظيم عبور خودروهاست. اين تمهيدات البته خيلي مؤثر بود. هم‌اكنون از نظر امنيت و نظم اجتماعي كاستاريكا خوشنام‌ترين كشور حوزه آمريكاي مركزي و كارائيب است. به نسبت جمعيت پذيراي بيشترين جهانگرد است و حجم عظيم سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي باعث شده كه به آن لقب هنگ كنگ آمريكاي مركزي بدهند. اين همه فقط به اين خاطر است كه دولت كاستاريكا با تمهيد ساده، خروج پادگان‌ها از حريم شهرها و تعديل سيماي پاسبان‌ها، توانست ثبات و پايداري سياسي خود را به رخ ديگران كشيده و به همه بگويد اگر قصد سرمايه‌گذاري در حوزه عظيم كارائيب را داريد، فقط به ما اعتماد كنيد.

بعد: نوشتن درباره موضوع ضرورت يا عدم ضرورت حضور پادگان‌ها در حريم شهر تهران تابويي پيچيده است. البته تاكنون كسي نشنيده صحبت‌كردن در اين‌باره ممنوع باشد. اما با وجود اينكه در شهري مثل تهران حضور پادگانها باعث شده اقزون بر ده درصد از مساحت شهر از حوزه مديريت شهري خارج شود، به‌ندرت نه مطبوعات در اين باره نوشته‌اند و نه تصميم‌سازان اين حوزه تاكنون چندان اشاره‌اي به اين موضوع داشته‌اند. ظاهرا امري است بلاجهت مغفول، كه شايد هم واكاويدن آن چندان عقوبتي در پي نباشد. با وجود اين اكنون فقط به يك اشاره مختصر بسنده مي‌شود: حضور اين همه پادگان در حريم شهر عمدتا ناشي از شرايط خاص نيمه اول دهه 60 است. اكنون افزون بر 20 سال از آن زمان گذشته است.  اوضاع ديگرگون شده، اما هنوز تابوي پيش گفته همگان را بر حذر داشته‌ از فكري تازه در اين باره. مشكلاتي را كه در همين باره دامنگير شهر است همگان مي‌دانند. جز دشواري‌هايي كه پادگان‌ها بر سر مسير اجراي طرح‌هاي جامع و تفصيلي شهر پديد مي‌آورند (و البته اين نكته كه پادگان‌نشينان نيازمند سكونت‌گاهند و هر از گاهي عرصه‌هاي فراخ پيرامون‌شان در اين باره بسيار وسوسه‌شان مي‌كند!) تاثير حضور پادگان‌ها در سيماي شهر نيز بايد مورد تامل قرار گيرد. اهالي جنوب مثلي دارند با اين مضمون كه «ساز و يراق» دشمن مي‌آورد. تجربه كاستاريكا به‌گونه‌اي ديگر همين مثل را باز مي‌گويد كه وجود ساز و يراق در ملأ عام القاي ناپايداري مي‌كند.

سرانجام: مي‌گويند يك بار مردي از اهالي آلمان نزد كشيش محل رفت براي اعتراف و گفت: پدر من در جريان جنگ جهاني دوم يك يهودي را در طويله مزرعه‌ام پناه دادم. كشيش گفت: فرزند مي‌توان تصور كرد تو به خاطر عواطف انساني اين كار را كرده‌اي، پس نگران نباش. مرد گفت: اما پدر قرار من با او اين بود كه در ازاي پناه‌گرفتن داخل طويله هر روز آنجا را نظافت كرده ومبلغي نيز اجاره بپردازد. كشيش گفت: اين هم اشكال ندارد. به هر حال تو جان او را نجات داده‌اي. مرد گفت: سپاسگزارم پدر وجدانم راحت شد، اما مي‌توانم يك سؤال هم بپرسم؟ كشيش گفت: بله فرزند بپرس. مرد گفت: ‌به نظر شما اشكالي ندارد كه او نداند جنگ تمام‌شده؟ مي‌توانم همچنان اين خبر را به او ندهم؟!   حرف همين بود و تمام.

خوردن قورباغه هوس ماهی را فرو نمی نشاند

نقل است كه كسي نعلي يافت و گفت حال جز سه نعل ديگر و يك اسب چيزي باقي‌ نمانده است. گفتند عيد 100 ميليون سفر در ايران رخ داده است، سال گذشته 2 ميليون و 300 هزار توريست خارجي نيز به ايران آمدند. با اين حساب اكنون براي داشتن صنعت گردشگري در كشور فقط قدري سرمايه‌گذاري، قدري اشتغال و البته يافتن قدري نشانه‌هاي رونق لازم است. آمار مسافران نوروزي البته اكنون ماجرايي قدري كهنه است. درباره آن مطبوعات بسيار نوشتند و مديران بسيار در تلويزيون پاسخ گفتند. اين نوشتار قصد واكاوي مجدد اين آمارها را ندارد. مگر با اين اشاره مختصر كه، 100 ميليون، نه ولو 300 ميليون هم در عيد مسافرت كرده باشند، اين چه دخلي دارد به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري؟ در فلات ايران 7 هزار سال است كه مردم نوروز به سفر مي‌روند، قبلا پياده مي‌رفتند، حالا غالبا ساكنان اين فلات ماشين دارند، پس در همه اين 7 هزار سال هر سال بيشتر از قبل به سفر رفته‌اند. اين روند احتمالا تا آخر تاريخ ادامه خواهد داشت. اگر همين فردا، بله همين فردا سازمان موصوف منحل شده و جملگي مديران و كاركنان آن مشغول يك كارمفيدتر ديگر شوند، باز هم شك نكنيد كه آمار مسافران نوروز 89 بيشتر از 88 و 87 خواهد بود.

ادامه نوشته