این جدول، این جدول، این جدول
ابتدا: این جدول، نمایه تباهی و تیرگی است. آماری است مستند از سرشماری حیات وحش در مهمترین زیستگاه های ایران در یک حد فاصل تقریباً بیست ساله. همین است. اگر آمار قبلتر یا بعدتر(یعنی بعد از سال 1380) هم ذكر ميشد، ماجرا چندان تفاوت نمی کرد. آمارسرشماری ساال 1384 را هم دارم که می شود به عنوان ستونی دیگر به این جدول اضافه کرد اما این آمار توسط یک تشکل غیر دولتی تهیه شده و اگر چه انجام آن به سفارش و تحت نظارت سازمان حفاظت محیط زیست بوده است چون نتایج آن رسماً منتشر نشده ترجیح دادم آن را در کنار این جدول ذکر نکنم. ولی نتیجه روند در سالهای منتهی به 1384 تفاوتی با روندهای همین جدول ندارد.روندی است که شروع شده، شتابناک به پیش تاخته است. تباهی چهار نعل به پیش تاخته است. هر دو سرشماری ارائه شده مستند و دقیق بوده اند. این جدول را قبلاً دوبار در همشهری چاپ کرده ام، اتفاقاً هر دوبار تاکید کرده بودم اگر کسی مخالف است و یا دلیل یا مستندی در جهت نقض مندرجات جدول دارد، ارائه کند. اما حتی یک مورد اعتراض هم دریافت نکردیم. پس همین است. ما دست کم نود درصد از غنای زیستی و طبیعی خود را در همین دهه های اخیر از دست داده ایم. هر چه تلاش و تکاپوی چند میلیون ساله حیات در فلات ایران بوده، ما در همین چند دهه اخیر به تباهی کشانده ایم. بتاز بر اسب جفا که می توانی. که تاخته ایم. می تازیم تا رسیدن به برهوتی ناگزیر که سرنوشت ماست. این جدول می گوید سرنوشت تان را ببیند و آن را بپذیرید.
بعد: امسال میلادی (2010) به عنوان سال جهانی تنوع زیستی اعلام شده است. دریغ از هیچ واکنش مشهودی درايران، چه از سوی نهادهای مسئول دولتی و چه از سوی مدعیان طرفداری از محیط زیست و رسانه ها. اگر کاری نمی کنند خوب است که لااقل متوجه باشند در زیستگاه های ایران چه خبر است. به همین خاطر من پیشنهاد می کنم همه وبلاگ ها ورسانه های زیست محیطی با درج این جدول با طبیعت ایران همدردی کنند. به نشانه همدردی یک نوار مشکی نصب کنیم گوشه وبلاگها یا رسانه های مان . مناسبتش تعیین 2010 (سال جهانی تنوع زیستی ) به عنوان سال ملی سوگواری برای طبیعت از دست رفته ایران است.( نود درصد حیات وحش ایران از بین رفته، می دانید یعنی چه ؟) البته نوار مشکی یک پیشنهاد است. می شود به نشانه دیگری فکر کرد، یا حتی رنگ دیگری، مثل قرمز که کدورت مشکی را ندارد و نشانه هشدار هم هست. اگر چه برای طبیعت ایران کار از هشدارهم گذشته است. باید زود در همین روزها در این باره به یک اجماع برسیم. یک جور اقتراح است ما بین دلمشغولان محیط زیست و طبیعت نویسان. باشد که همگان دریابند که آن کبوتر که از لب بامها گریخت ...... نامش میهن بود.
سرانجام: هرگز سوگواري را دوست نداشته ام و هماره بر اين عقيده ام که اندوه اهريمني است و بايد از آن گريخت....اما اينجا ... آنچه را که اين جدول مي گويد، چاره يا جز سوگواري باقي نمي گذارد. سوگوار باشيم، ببينيم آيا تسلاگويي هست؟
