در خطاب به درويش، نيك آهنگ و بقيه دوستان(1)
به بهانه يادداشت "كپنهاگ آغازپايان خاورميانه" و به پيشنهاد درويش عزيز (از انرژي اين مرد و اين همه انگيزه اش براي محيط زيست واقعا در حيرتم!) قرار شده است دوستان علاقه مند ديدگاه خود در باره موضوع اجلاس كپنهاگ را بنويسند. در اين باره تاكنون خود درويش، نيك آهنگ كوثر و دكتر پژمان نوروزي دست به قلم برده اند. به هر كدام از اين دوستان جداگانه پاسخ خواهم داد. اما آنچه كه دوستان نوشته اند دو سوۀ تعبير مشترك دارد كه عجالتا در همين باره توضيح ميدهم:
الف) دوستان تصور كرده اند هدف از نوشتن آن يادداشت تخطئه دوباره نظريه تغيير اقليم و لق كردن موضوع اجلاس كپنهاگ بوده است. من اصلا چنين قصدي نداشته ام. اما اين يك يادداشت ژورناليستي است و نه يك داستان و همه بايد واضح و شفاف متوجه منظور نويسنده شوند و اگر چنين نشده حتما من موضوع را ناقص يا گنگ نوشته ام. پس اين توضيح را بر آن يادداشت مي افزايم كه: اگر چه همچنان معتقدم تغيير اقليم نظريه غلط و ناقصي است و به زودي تقش در مي آيد، اما در آن ياداشت مطلقا وارد چنين بحثي نشده ام. مجادله مرتبط با دوستان علاقه مند بماند براي وقتي ديگر. البته خوب است در همين باره دوستان كامنتهاي مفصل، دقيق و روزآمد عبداللطيف عبادي را در ذيل همان ياداشت بخوانند.
ب) تصور شده جانمايه موضوع دستاويزي فني يا سياسي خواهد بود قابل استفاده براي دولت هاي منطقه. جل الخالق! از كجاي مطلب چنان موضوعي مستفاد مي شود؟ صريح ترين اشاره سياسي يادداشت اين است كه" اوباما و مشاورانش براین انگاره اند که تا وقتی مردمانی باشند بسیار متنعم اما عملاً بیکار، بی نیاز به تعامل با جهان پیرامون، بی نیاز به هیچ تکاپویی برای پر کردن شکم، و حتی بی نیاز به خروج از سپهر سیاسی و اجتماعی قرون وسطا، همیشه مستعد خواهند بود برای زایش افراطی ترین بنیادگرایی های قومی و مذهبی. چنین جوامعی هر روز یک تروریست جدید خواهند زایید. دولتها در چنین سرزمین هایی به واسطه در اختیار داشتن منابع تولید ثروت، نیازی به مردم ندارند، پس حتی نشانه کوچکی از مردمسالاری را بر نمی تابند، حتی ممکن است نیازمند به تظاهر به آن نیز نباشند. دولتها به خدایگانی مطلق العنان تبدیل می شوند که به تدریج غرق می شوند در مالیخولیایی فزاینده از وهم انگیزترین تاویلات مذهبی :لابد ما بر گزیده خداوندیم که اینگونه یله داده ایم بر خوان های رنگین ، و لابد دیگراني كه چون ما زندگی نمی کنند به دلیلی محروم مانده اند از عنایات خداوندی. لابد قدری از شکرانه این تنعم ، تلاش برای رهایی آن دیگران از عذابی است که خداوند کمابیش برآنها جاری کرده . چنین انگاره ای البته همیشه به نوع دوستی و معنویت گستری نمی انجامد. محتمل تر آن است که از دل آن ترورو خشونت بیرون بزند. . " ياداشت ميخواهد بگويد يكي از دلايل تغيير رويكرد دولت آمريكا نسبت به موضوع تغيير اقليم عمدتا با هدف بهره گيري از اين پديده در جهت مقابله با بنيادگرايي است. اين نكته براي دولت ايران تهديد تلقي ميشود يا فرصت؟ غرب ميگويد محدود كردن تجارت نفت راهي است براي مقابله با موج فزاينده بنيادگرايي در خاور ميانه. يك جور راه ميانبر و كم هزينه تر از حمله به برخي از اين كشورها. آن وقتها من و نبك آهنگ در باره بعضي مسائل سياسي زياد مجادله ميكرديم. بعدها به من ثابت شد غالبا حق با نيك آهنگ بوده است. اساسا نيك آهنگ سياست را خوب مي فهمد. پس تعجب ميكنم كه چرا جانمايه سياسي يادداشت من را برعكس دريافته است. باز هم لابد به اين خاطر كه من درست موضوع را شرح نداده ام.
و اما يك نكته ديگر: نيك آهنگ و درويش صراحتا و دكتر نوروزي تلويحا ابراز نگراني كرده اند كه چنين يادداشتي شايد به تلاشهاي انجام شده براي گسترش انرژيهاي نو در كشور لطمه بزند و دولت ايران را تشويق به تعطيل فعاليتهاي مرتبط كند. دوستان! كدام فعاليت؟ كدام تلاش؟ كدام گسترش؟ شوخي مي كنيد؟معاون رئيس جمهور و رئيس سازمان محيط زيست در گفتگو با خود من گفت در همه چهار سال گذشته حتي يك بار ( بله حتي يك بار!) در هيئت دولت عبارت توسعه پايدار مطرح نشده است (نوار صدايش را به عنوان سندي در تاريخ حفظ كرده ام) آن وقت شما نگرانيد طرح مسائلي از اين دست به تلاشهاي ريست محيطي دولت! لطمه بزند؟
و يك موخره: اين بحث را با همين عنوان باز هم ادامه ميدهم. از درويش به خاطر پيش قدمي اش در اين باره متشكرم. و البته به نبك آهنگ سلامي دوباره ميكنم. خودش ميداند اين يعني چه!